18مطهّر زينب كبرى و رقيه بنتالحسين عليها السلام از اقصى نقاط عالم و نيز ايران اسلامى بهسوى خود مىكشاند.
حادثۀ جانفزا و مصيبتبار كربلا و ورود كاروان اسيران اهلبيت و نيز سرهاى مقدس شهداى واقعۀ عاشورا به دمشق،مظلوميت شيعه در اين سرزمين را به تصوير كشانيده است.آثار مرتبط با آن واقعۀ دردناك در اين كشور،دل هر مسلمانى را به درد مىآورد و چشم هر بينندهاى را پر از اشك مىسازد؛گويى آن حادثه،دوباره پا به عرصۀ وجود نهاده است.
در قرنهاى پنجم و ششم هجرى،كه مقارن با جنگهاى صليبى بود، حكّام بسيار مقتدر و ديندارى در اين كشور بر اريكۀ سلطنت نشستند و پرچم جهاد بر ضدّ صليبىها و روميان را بر افراشتند.كسانى چون نورالدين محمود زنگى شهيد،سلطان صلاحالدين ايوبى،ملك عادل ايّوبى،ملك ظاهر بيبرس، سيفالدولۀ حمدانى و...از افتخارات عالم اسلام بودند كه نه تنها امور جنگى و نظامى را در رأس اقدامات خود قرار دادند و به ايجاد پايگاههاى نظامى،ساخت قلعهها،حفر خندقها و...پرداختند،بلكه بهخاطر عشق وافرى كه به گسترش و تحكيم اسلام و تمدّن افتخارآفرين آن داشتند،نسبت به ايجاد بناهاى مذهبى و فرهنگى؛اعم از مساجد،مدارس و...اهتمام ورزيدند كه امروزه وجود صدها اثر تاريخى،از آن دوران،بيانگر اين مدعاست.
در قرون بعد،مماليك و سر انجام تركان عثمانى،پس از استيلا بر اين سرزمين،سياست پيشگامان خود را تداوم بخشيده و ضمن حفاظت و بازسازى آن آثار اسلامى،به احداث بناهاى ديگرى نيز پرداختند.
امروزه هر انسانى كه به اين كشور گام مىنهد،در جاى جاى آن،آثارى از قرنها فرهنگ و تمدّنِ درخشان مشاهده مىكند و از اهل علم كمتر كسى است كه از اين همه اعجاب،غرق در حيرت و شگفتى نشود.صدها و هزاران اثر تاريخى،از دوران قبل و بعد از اسلام،در دمشق و ديگر استانهاى سوريه،با سكوتِ خويش،از هزارهها و سدهها سخن مىگويند و راست گفتهاند كه«تاريخ، پروندۀ ملّىِ ملّتها و عامل بقا و سند مالكيت آنان است»و بايد گفت:آثار و اماكن تاريخى نيز اوراق اين پرونده و مهر سند اين مالكيت است.