14موجب شد گردنهايى به سوى تخت خلافت كشيده شود تا بر آن تكيه زنند، على عليه السلام نيز كارش قصاص قبل از جنايت نيست و براى ارضاى مطامع اينگونه آزمندان، هزارها درهم و دينار در اختيار آنها قرار نمىدهد؛ مانند چنين خشونتى در رابطه با خدا فتنهها را از ميان نمىبرد و اصلاً به مصلحت مردم نيست، مردمى كه دائماً در ميان خوف و رجا و بيم و اميد به سر مىبرند؛ بنابراين اگر اميرالمؤمنين على عليه السلام مردم را در رابطه با درخواست آنها طرد مىكرد موجب فزونى اصرار و پافشارى آنان مىگشت تا بيشتر تأكيد كنند كه آن حضرت خلافت را بپذيرد؛ لذا ناگزير شد براى رعايت و احترام به اشتياق دينى مردم و گروهى كه دوستدار او بودهاند به درخواست آنها پاسخ مثبت دهد.
اميرالمؤمنين على عليه السلام در نامهاى كه به طلحه و زبير نوشت حال مردم را در چنين روزى مجسم مىكند كه آنها از او خواستند تا با وى بيعت كنند و آن حضرت امتناع ورزيد. على عليه السلام در اين باره مىفرمايد:
«انّى لم ارد النّاس حتّى ارادونى ، و لم أبايعهم حتى بايعونى » 1؛
«من نمىخواستم با مردم بيعت كنم تا آنگاه كه آنان چنين خواستند. من از آنها بيعت نگرفتم؛ بلكه آنان دست بيعت به سوى من دراز كردند.»