15بلند، بينى باريك و كشيده، شانههاى پهن داشت. مژههايش بلند، محاسنش پُرپشت، دندانهايش مرتب و سفيد، اندامش متعادل و موزون بود، كنار لب زيرين او خالى نقش بسته بود.
موى سرش نه خيلى مجعّد و گِرهدار، و نه خيلى باز و افتاده بود. راهرفتنش با وقار، آرام و محكم بود، به پيش روى خود نگاه مىكرد و چنان راه مىرفت كه گويى به زمين سراشيب، راه مىرود. اندامى زيبا و خويى پسنديده داشت.
دانههاى عرق بر چهرهاش مثل مرواريد غلطان بود.
ميان دو كتفش «مُهر نبوّت» نمايان بود.
بلندى موى سرش تا بناگوشش مىرسيد. صدايش زيبا و دلنشين بود. ميان ابروانش رگى بود كه هنگام خشم، پر از خون مىشد و برآمده مىگشت. هنگام رضايت و خرسندى، چهرهاش مىدرخشيد.
گردنش سفيد و نقره گون بود. سينه و شكم با هم برابر بودند. بند دستهايش پهن، كف دستانش فراخ و كف پايش محكم و كلفت بود و گودى كف پايش از متعارف بيشتر بود.
چون به سويى و كسى نگاه مىكرد، با همۀ بدن توجه مىكرد. به چهرۀ كسى خيره نگاه نمىكرد. نگاهش افتاده بود و به زمين بيش از آسمان مىنگريست. گونههايش برجسته بود، نه پرگوشت، نه لاغر و استخوانى. سرى بزرگ داشت و متناسب با بدن، در سفيدى چشمانش كمى سرخى ديده مىشد. موهاى سفيد معدودى كه در سر و صورت داشت، به