19حضرت مهدى(عج) پرداخته است و آنها، خود كار نويسندگانشان را حجت گرفتهاند، چقدر فاصله دارند؛ بهگونهاى كه سطح استدلالشان اين است كه چون روايتى را آنان نقل نكردهاند، نهتنها دليل بر ضعف آن روايت، بلكه نشان جعلى بودن آن است! اين افراد، گرفتار همان اشكالى شدهاند كه خود بر كسانى كه صحيح بخارى و مسلم را عارى از خطا و اشتباه مىدانند، وارد كردهاند؛ زيرا مىگويند كارى كه آنها انجام ندادهاند نيز حجت است و برخى احاديث را به صرف ادعاى اينكه آنان نقل نكردهاند، نادرست مىدانند.
ناآگاهى آنان حتى نسبت به همين دو منبع اصلى نيز به روشنى به چشم مىخورد. درحالىكه خود مدعىاند نسبت به آنها آگاهى كافى دارند؛ براى مثال، اينان ادعا مىكنند در اين دو منبع درباره امام مهدى(عج) چيزى نيافتهاند؛ درحالىكه به خلاف نظر آنان، احاديث حضرت مهدى(عج) در آن دو كتاب ثبت و نقل شده است.
همه قصه از آنجا ريشه مىگيرد كه اينان در موضوع نقد حديث، ميان اجتهاد و تقليد سرگردانند!