16مىكنند و مصونيت بخارى و مسلم را از خطا نفى مىكنند (و خطاكار بودن بخارى و مسلم را پذيرفتهاند) چنين كسانى چگونه به خود حق مىدهند ثبت نشدن يك حديث در كتابهاى بخارى و مسلم را - حتى اگر ديگران آن را روايت كرده و صحيح دانسته باشند - دليل بر بطلان آن حديث بدانند؛ بهويژه كه بخارى و مسلم مدعى گردآورى همه احاديث صحيح در كتابهايشان نيستند، بهگونهاى كه خود اذعان كردهاند آنچه را لازم و ضرورى و در توانشان بوده و نيز به هدفشان در گردآورى حديث مرتبط بوده است، گزينش كردهاند. آن دو تصريح كردهاند كه شمار احاديثى كه آنها وانهادهاند، بهمراتب، بيشتر از آن چيزى است كه نقل كردهاند. 1
حال جاى اين پرسش است كه آيا مىتوان ثبتنشدن يك حديث در كتابهاى آنها را دليل بر نادرستى آن دانست؛ با آنكه حديث صحيح همانگونه كه در بخارى و مسلم موجود است، در كتابهايى كه پس از آنها به نگارش درآمده نيز موجود است؛ بهويژه در كتابهايى كه به عنوان «استدراك» بر آن دو نوشته شده، احاديثى كه آن دو نقل نكردهاند ولى طبق شروط بخارى و مسلم صحيح مىباشد.
«شيخ محسن عباد» ضمن يادآورى اين مطلب، شمارى از كتابهاى جامع روايى ديگر را بدينشرح برشمرده است: «الموطأ،