32حضرت سؤال كنند و بفهمند، بلكه برخى از آنان سؤال مىكردند، ولى جواب آن را نمىفهميدند. آنان دوست داشتند كه اعرابى يا شخص تازه واردى بيايد از رسول خدا صلى الله عليه و آله سؤال كند، و رسول خدا جوابى دهد تا از آن استفاده كنند.» 1
د) نبود آيندهنگرى
صحابه چندان اهتمامى به سؤال و حفظ حديث نمىدادند، زيرا غالب آنان باور نداشتند كه بعد از پيامبر صلى الله عليه و آله بسيارى از كشورها فتح مىشود و اسلام و مسلمانان به سنت پيامبر صلى الله عليه و آله احتياج فراوان پيدا مىكنند.
2 - منع تدوين و كتابت و نشر حديث
مشكل زمانى مضاعف و دوچندان شد كه بعد از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله بزرگان مدرسۀ خلفا و در رأس آنان، ابوبكر و عمر از نشر و تدوين و كتابت حديث جلوگيرى كردند، همان حديثهاى اندكى كه ميان صحابه بود و برخى نيز مكتوب شده بود، نه تنها از نشر و تدوين و نقل آن جلوگيرى شد، بلكه به امر خليفه به آتش كشيده شد.
ابن عباس مىگويد: «هنگام وفات پيامبر صلى الله عليه و آله گروهى از جمله عمربن خطاب در حجرۀ پيامبر صلى الله عليه و آله بودند. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: صحيفه و دوات بياوريد تا در آن مطالبى بنويسم كه بعد از آن گمراه نشويد. عمر گفت: مرض بر پيامبر صلى الله عليه و آله غلبه كرده، كتاب خدا نزد ما بس است. در اين بين نزاع شد گروهى جانب عمر را گرفته و مانع آوردن صحيفه و دوات شدند و عدّهاى ديگر اصرار داشتند كه وصيّت پيامبر صلى الله عليه و آله مكتوب شود. نزاع كه بالا گرفت، پيامبر صلى الله عليه و آله آنان را از حجره بيرون كرد و فرمود: نزد من نزاع سزاوار نيست.» 2
ذهبى مىگويد: ابوبكر بعد از وفات رسول خدا صلى الله عليه و آله مردم را جمع كرد و به آنان گفت: شما از رسول خدا صلى الله عليه و آله احاديث مختلف نقل مىكنيد و ديگران نيز بعد از شما بيشتر اختلاف خواهند كرد، هرگز از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل حديث نكنيد و هر گاه كه يكى از شما