2فرموده در بعض تأليفات رائقه خويش كه اتفاق افتاد از براى من تشرف به زيارت عتبات عاليات پس زمانى كه وارد نجف اشرف شدم زمستان داخل شد پس من عزم كردم كه طول زمستان را در نجف بمانم پس مالى را كه كرايه كرده بودم رد كردم پس شبى در خواب ديدم حضرت امير المؤمنين عليه السّلام را كه لطف بسيار با من فرمود و فرمايش كرد كه بعد از اين در اينجا توقف مكن و برو بشهر خودت اصفهان همانا وجود تو نفعش بيشتر است و نيكوتر و چون من بسيار اشتياق داشتم در تشرف به آستان مقدس مبالغه كردم در استدعاء از آن حضرت كه رخصت توقف دهد قبول نفرمود و فرمود كه شاه عباس وفات مىكند در اين سال و مىنشيند شاه صفى به جاى او و حادث مىشود در بلاد شما فتنههاى سخت و حق تعالى خواست كه تو در مثال اين فتنه در اصفهان باشى و بذل كنى طاقت خود را در هدايت خلق «أنت تريد أن تجيء إلى باب اللّٰه وحدك و اللّٰه تعالى يريد أن يجيء اليه بيمن هدايتك سبعون ألفا فارجع إليهم فانه لا بد لك من الرجوع» «تو مىخواهى تنها بيايى بسوى باب اللّٰه و خداوند تعالى اراده كرد به يمن هدايت تو هفتاد هزار نفر بسوى او بيايند پس برگرد به درستى كه چارئى نيست از براى تو جز برگشتن» پس رجوع كردم به اصفهان و حكايت كردم خواب خود را براى بعض خواص خود و او نقل كردم براى نواب رضوان مكان يعنى شاه صفى و اتفاقا در اين ايام در مدرسه صفويه تشريف داشت پس نگذشت مگر ايام قليلى كه خبر رسيد كه نواب خاقان شاه عباس رضوان مكان در سفر مازندران به رحمت ايزدى پيوست پس شاه صفى به جاى او بر اريكه سلطنت نشست.
و از براى او مصنفات شريفه نافعه مانند شرح بر من لا يحضره الفقيه به فارسيه و شرح ديگر به عربيه و شرح او بر صحيفه كامله و بر بعض كتاب تهذيب و بر زيارت جامعه و بر حديث همام و حواشى او بر اصول كافى و رساله در افعال