7
مقدمه
زمانى كه در انديشۀ نوشتن به سر مىبرى، دست در انتظار قلم است و قلم در آرزوى حركت، و ذهن پيرامون موضوع مىگردد.
ولى زمانى كه حقيقت موضوع از ژرفاى تاريكى ذهن درخشيدن مىگيرد، دستانت توان حركت را از دست مىدهند، قلم مىشكند و انديشه به ناتوانى خويش اقرار مىكند.
حال چشمانت را به نشانۀ استعانت از درگاه قادر هستى بخش، به آسمان مىدوزى، تا اجابت كند نيازت را و لطف بىكرانش را در وجودت بدمد. با قدرت عشق او قلم در دست مىگيرى و كلمات حقيرت را كه همچون ران ملخى از مورى ناتوان به درگاه سليمان است، به درگاه عظيمش پيشكش مىكنى.