4حمام نباشد نيز سنت باشد با لنگ رفتن و مكروه باشد بىلنگ رفتن چنانكه از اخبار ديگر ظاهر مىشود.
(و نهى صلّى اللّٰه عليه و آله عن الغسل تحت السّماء إلاّ بمئزر، و نهى عن دخول الانهار إلاّ بمئزر و قال انّ للماء اهلا و سكّانا)
و حضرت سيد المرسلين صلى اللّٰه عليه و آله نهى فرمودند از غسل كردن در زير آسمان مگر با لنگ و نهى فرمودند از داخل شدن در نهرها مگر با لنگ و فرمودند كه آب را اهلى چند هستند و ساكنانى چند مىباشند در آن و صدوق به اسانيد متعدده ذكر كرده است اين مجموع را در اين كتاب و غير آن بلفظ كره يعنى حضرت را خوش نمىآمد و از اينها كراهت داشتند اگر چه كره در احاديث اعم است از حرمت و كراهت چنانكه خواهد آمد و ليكن در اينجا بمعنى كراهت است هم چنان كه نهى را نيز در هر دو استعمال فرمودهاند و نهى اينجا نيز بمعنى كراهتست.
و ظاهرا صدوق نقل بالمعنى كرده است اگر چه محتمل است كه باين عبارت نيز به او رسيده باشد و مراد از زير آسمان آنست كه سقفى نباشد اگر همه لنگى باشد كه بر سر او بدارند.
و ظاهر حديث اگر چه در نهرها وارد شده است و ليكن علتى كه حضرت فرمودهاند كه آب را اهل و ساكنان هست شامل آب حوض و غير آن هست اولى آنست كه در هيچ آبى بىلنگ داخل نشود و در اخبار وارده شده است كه اهل و سكان آب ملائكه و جنيانند.
و در حديثى وارده شده است كه اگر در فضائى غسل كند احتياطى بكند كه مبادا كسى پيدا شود و نظرش بر عورت او افتد به آن كه لنگ به بندد يا چيزى را حايل سازد چنانكه گذشت در حديث ابو ذر رضى اللّٰه عنه نيز. و منقول