18 ربيعه و يحيى بن سعيد پرسيدم. آنها به من امر كردند كه فتوا بدهم. من به او گفتم اگر تو را از فتوا دادن نهى مىكردند، چه مىكردى؟ پاسخ داد: وارد اين كار نمىشدم؛ زيرا شايسته نيست كسى براى خود صلاحيت كارى را ببيند، مگر اينكه از افراد عالمتر از خود بپرسد كه آيا صلاحيت دارد يا خير. 1
وى در ادامه مىگويد:
حبيب كيرانوى - كه نقلهاى بالا از اوست - مىگويد: اين پاسخى صريح به كسانى است كه مىگويند هر كس بايد بهمقام اجتهاد برسد؛ زيرا ممكن است اين افراد با تلفيق برداشتهاى برخى از علما درباره برخى از متون، برداشتى مخالف برداشت عموم دانشمندان داشته باشند. آنگاه به اين فهم خود معتقد شوند و به آن عمل كنند. در نتيجه براساس اين فهم، فتوا بدهند و ديگران را نيز به عمل براساس اين فتوا دعوت كنند و سرانجام خود و ديگران را دچار آشفتگى و تشويش نمايند؛ بلكه با اين كار به ورطه بدگمانى، غيبت، تحريم ديگران و ستيز با آنها بيفتند.
در اين نوشتار برآنيم تا به مسئله بدعت و احكام آن بپردازيم. امرى كه به بيزارى پويندگان علم از يكديگر، ايجاد شكاف ميان آنها و چه بسا تحريم يكديگر و تيره شدن رابطه برادرى انجاميده است؛ رابطهاى كه خداوند ميان بندگان مؤمن خود برقرار كرده است.
در قرآن كريم مىخوانيم:
إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّٰهَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ (حجرات: 10)