41مخالف نيست، بلكه موجب ژرفنگرى و مؤثر بودن و قوت اصول پنجگانه دين است. رجعت، پديدهاى است كه قدرت مطلقه و فراگير خداوند، و راستى و درستى راه پيامبران، به كرسى نشاندن حق امامت و واقعى بودن معاد را روشن مىكند.
2. اعتقاد به رجعت، داراى مصاديقى ميان امتها و پيامبران گذشته است و قرآن كريم برخى ازاين مصاديق را با تأكيد بيان كرده است. آن چيزى كه دليل روشن بر اعتقاد به رجعت است، نه تنها با اعتقاد اسلامى مخالفت ندارد; بلكه از خواستها و لازمههاى آن است; به اين بيان كه قرآن كريم از امورى كه با توحيد منافات دارد و يا سود و زيانى به آن نمىرساند، سخن نمىگويد، بلكه قرآن كريم به سبب بهرهمندى از حكمت - كه خود را به آن توصيف نموده - از امورى سخن مىراند كه موجب تقويت توحيد شود. مشاهده مىشود كه اين كتاب مقدس، درباره رجعت به اشاره گذرا نسبت به حصول آن و واقع شدنش در ميان امتهاى سابق اكتفا نكرده است; بلكه آن را با بيانهاى مكرر و به طور مؤكّد تبيين كرده است. در سوره بقره آمده است: (أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيٰارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقٰالَ لَهُمُ اللّٰهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْيٰاهُمْ إِنَّ اللّٰهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّٰاسِ وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النّٰاسِ لاٰ يَشْكُرُونَ). 1
آيا نديدى جمعيتى را كه از ترس مرگ، از خانههاى خود فرار كردند؟ و آنان هزارها بودند، خداوند به آنها گفت: بميريد، سپس خدا آنها را زنده كرد؟ خداوند نسبت به بندگان خود احسان مىكند; ولى بيشتر مردم، شكر [او را] به جا نمىآورند .
مفسران - از جمله ابن جرير طبرى در تفسيرش - رواياتى را از ابن عباس، وهب بن منبّه، مجاهد، سدّى و عطا نقل مىكند كه شأن نزول اين آيه درباره گروهى از بنىاسرائيل است كه به سبب بيمارى طاعون - كه در ديارشان بود - از آن فرار كردند و خداوند آنها را ميراند. پيامبرى به نام حزقيل از ميان آنان عبور نمود، و درباره آنها به فكر فرو رفت، در حالى كه اجساد آنها فرسوده شده