31
«ح»
حج بذلى م33/ - م94/
حج نيابى مقدم بر حج خودش مىباشد م88/ - م/ 86 - م38/ - م56/
حج نيابى يا حج استحبابى براى مستطيع م44/
حج مستقر شود بجا نياورد تا فوت كند بايد از تركه برايش حج بدهند م45/
حج ميقاتى يا بلدى براى ميتى كه حج برايش مستقر شده است م45/ - م81/
حج سالهاى قبل را احتمال مىدهد صحيح نبوده م61/
حج را با وجود تقليد صحيح انجام داده الان از مجتهد ديگرى تقليد مىكند كه بعض امور را شرط مىداند اعاده لازم است يا نه م63/
حج را به خيال آنكه مستطيع است انجام داده بعد معلوم شود مستطيع نبوده است م66/
حج آمدن اگر موجب كمك كردن بحكومت كمونيستى باشد م72/
حج انجام دادن با قرض داشتن م74/
حج نيابتى مستطيع م155/ - م 151 - م136/ - م82/ - م 118
حج واجب براى زن مستطيعه نياز به اذن شوهر ندارد م87/
حج از طرف نهاد يا ارگان حج بذلى است م94/
حج مقدم است يا ازدواج براى نوه م98/
حج واجب را يك نفر از چند نفر نيابت مىكند م140/ - م115/
حج تبرعى معذور م123/
حلق با ماشين ته زن در منىٰ م137/
حج تبرعى براى ديوانه و مجنون م145/
حج بلدى داشت ولى نائب فراموش مىكند از بلد نيت كند م147/
حج بلدى را چند ماه قبل از بلد نيت مىكند بعد به شهر خود مىرود م150/