37ورزيدند كه عبارتند از:
الف - تفسير قرآن كريم: حضرت در بين چهار خليفه آن چنان كه خود اهل سنت نيز اذعان دارند صاحب بيشترين رواياتهاى تفسيرى هستند 1 و از طرفى شاگردان ايشان در مكه و مدينه و كوفه كه از آنان بعنوان صحابيان و نيز تابعيان ياد مىشود خود صاحب مكتب تفسيرى شدند.
اينكه مىگوييم مكتب تفسيرى يك مسأله سادهاى نيست اينكه شخصى در زمينه مباحث قرآنى چه تفسير و قرائت صاحبرأيى قوى و متقن باشد و تا جايى پيش برود كه خود صاحب مكتبى باشد براى مردم آن شهر و ديار و اين تفكر در سالهاى بعدى و تا عصر ما ادامه يابد و به قول او استناد شود مثلاً گفته شود كه در تفسير فلان آيه چند نظر وجود دارد كه يكى از اين نظرها نظر ابن عباس است اين خيلى مهم است زيرا خود سازنده نوعى تفكر در جهان اسلام خواهد بود كه نهايتاً سرمنشأ آن به على عليه السلام برمىگردد كه توانسته است چنين شاگردانى را با چنين سطحى از تعقل و تفكر تربيت كند.
ب - علم نحو: اين علم كه در آن به نقش كلمات در جمله مىپردازد و مشخص مىكند كه كدام كلمه فاعل، مفعول، فعل و . . . است كه در معنى قرآن و صيانت آن از برداشتهاى نادرست خيلى مهم است. اينجا حضرت به ابوالاسود دوئلى دستور مىدهد كه قوانينى براى اين علم وضع كند كه ماجراى اين دستور و پيدايش علم نحو خيلى جالب است. 2
ج - علم كلام: علم كلام كه در آن به عقايد اسلامى مىپردازد و از آن دفاع مىكند داراى ادبياتى مخصوص است. واژههايى چون ازلى، ابدى، قديم، حادث، ممكن، وجود، وجوب و . . . نخستين بار در كلمات حضرت به آن اشاره شد. نهجالبلاغه مملو از اين واژگان است.
و لذا ابن ابىالحديد معتزلى در مقدمه نهجالبلاغه به اين موضوع اشاره دارد و