84مردان الهى دو دستهاند: دستهاى نخست مىروند و سپس آنها را مىبرند و دستهاى ديگر سالكانى هستند كه نخست آنها را مىبرند، سپس خودشان مىروند. در سلوك هم رفتن وجود دارد و هم بردن، لكن سالكان را دو وضعيت است؛ بعضى رفتنشان نخست است و برخى بردنشان. رفتن، سلوك است و بردن، جذبه. بر ايناساس مىتوان گفت سلّاك طريق حقيقت يا سالك مجذوبند و يا مجذوب سالك. 1 گاهى در آغاز سالك بايد با پاى خود برود و در ميانه راه كشش و انجذابى او را فرا گرفته، برود و گاهى آغاز سلوك با جذبه است. و در ادامه خداوند او را تا مراحلى مىكشد و مىبرد و بعد از آن او را به حال خود گذاشته، از او مىخواهد با پاى خود برود تا به لقاء حق برسد. برخى، آيات اواخر سوره فجر را بر سالك مجذوب منطبق كردهاند. ( يٰا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ* اِرْجِعِي إِلىٰ رَبِّكِ رٰاضِيَةً مَرْضِيَّةً* فَادْخُلِي فِي عِبٰادِي* وَ ادْخُلِي جَنَّتِي ). 2احرام، جذبه است، كوششى به سوى رحمان است، با احرام انسان را مىبرند، جذب و انجذاب رحمانى شامل حال زائر مىشود. زائرى كه اهل سلوك بوده، هنگام ورود به مسجد و نظر به ميقات مجذوب ديدار يار مىشود. او سالك مجذوب است و اگر پيش از اين سلوكى نداشته، در آنجا به سلك مجذوب سالك درآمده، بعد از آن