23 دين ديگرى نداشتهاند كه بتوان گفت ورودشان به اسلام براى دشمنى و ضربه زدن به اسلام بوده است.
ديگر آنكه عبدالله بن سبأ اصلاً از اين گروه نيست؛ بلكه از غاليانى است كه شيعه از آنان تبرى مىجويد و آنان را لعن مىكند. ما بهطور مفصل از اين مطلب، در كتاب عبدالله بن سبأ پرده برداشتهايم 1 كه خوانندگان عزيز مىتوانند به آن كتاب مراجعه كنند. از اين گذشته، اميرمؤمنان(ع) به هيچ وجه شيعيانش را نسوزاند و به شهرها تبعيد نكرد؛ زيرا آنان ياور و دوستانش بودند.
اما اينكه شعبى، اسلام آوردن شيعيان را به قصد ضربه زدن به دين و دشمنى با آن معرفى مىكند، مطلبى است كه بطلانش بر هر انسان فرهيخته و عاقلى روشن است؛ زيرا از درون قلب افراد، به غير از داناى غيبها آگاه نيست. همچنين خداوند از بىايمان شمردن كسانى كه مسلماناند و شهادتين را به زبان مىآورند، نهى مىكند و مىفرمايد:
وَ لاٰ تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقىٰ إِلَيْكُمُ السَّلاٰمَ لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَيٰاةِ الدُّنْيٰا (نساء: 94)
و به خاطر اينكه متاع ناپايدار دنيا [و غنايمى] به دست آوريد، به كسى كه اظهار صلح و اسلام مىكند، نگوييد مسلمان نيستى.
وقتى چنين كسانى را نمىتوان غيرمؤمن شمرد، چگونه مىتوان به كسانى كه بر فطرت اسلام زادهاند و شعائر آن را بهپا مىدارند و حلالش را حلال، و حرامش را حرام مىشمارند، اتهام كفر و بىدينى زد؟! آيا چنين كسانى قرآن را نخواندهاند يا بر قلبهايشان قفل زدهاند؟