93مسئله گذشتهاند. 1اما بر آشنايان به تاريخ اسلام و تشيع پوشيده نيست كه:
اولاً:سرچشمۀ بعضى از اختلافات را مىتوان در تشابه اسمى يا القاب زيادى دانست كه در خاندان و نوادگان اهل بيت بوده است. 2ثانياً:شيعه،يك گروه ستمديده،مظلوم و غارتشده است كه بارها در طول تاريخ، هدف هجوم و تجاوزهاى وحشيانه قرار گرفته،بسيارى از پيشوايان دين و رجال شاخص آنها،شهيد شده و آثار علمى و تاريخىشان سوزانده شده است.در تحقيق و اثبات اين امر،فقط كافى است به بعضى از حوادث ثبت شدۀ قديمى بنگريم؛از جمله:
- كتابسوزى مشهور محمود غزنوى در رى به سال 423 ه ق.
- كشتار و كتابسوزى طغرل در بغداد،عصر شيخ طوسى.
- داستان حَسَنَك وزير و در به درى فردوسى.
- كشتار و كتابسوزىهاى«جَزّار»حاكم مشهور عثمانى در شامات،در جنوب لبنان و.... 3بنابراين،شيعه در گذر اين تاريخ پر درد و رنج،نه تنها مجال ثبت بسيارى از حوادث تاريخى را (چنان كه بايد و شايد) نداشته،بلكه بخش زيادى از آثار و مآخذ تاريخى خويش را از دست داده است و آنچه برايش مانده،تنها بخشى از آثار مكتوب،همراه با اطلاعاتى است كه به صورت شفاهى،سينه به سينه نقل شده و اكنون در ذهن شيعه موجود است؛اما اسناد تاريخى و حديثى عبارتند از:
الف) قديمىترين سندى كه از وجود دخترى به نام رقيه عليها السلام (در كتاب سكينه عليها السلام) خبر مىدهد،قصيدۀ سوزناك«سيف بن عَميره»،صحابى بزرگ امام