255خنده نبود. پس از اينكه از چاه بيرون آمده، به زبان فارسى و عربى گفت، تا توگفتى در چاه نيفتى، افتادم و الاّ نمى افتادم. بعد داخل خيمهگاه گشته، زيارت نموده، مراجعت به خانه كرديم.
روز پنج شنبه، غُرَّه 1 ذى قعده، صبحى به حرم مشرف گشته، در سر مقبره مرحوم شاهزاده يك سوره الرحمن خوانده و فاتحه خوانده برخاسته، به مقبره جان بى بى، والده نواب عليّه سركار شاهزاده خانم رفته، قرآن را تا بازكردم، همان سوره الرحمن آمد، خوانده يك سوره عمَّ هم به جهت مرحوم عمادالدوله و سوره يسبح لله به جهت مرحوم صارم الدوله خوانده برخاستم. در بى اعتبارى دنيا ازآن حالت به اين حالت افتادن، قدرى افسوس خورده وگريه كرده از خداوند طلب مغفرت نموده، به حرم مطهر حضرت عباس(ع)مشرف گشته. چون حرم مبارك دور است، هوا هم گرم بود، داخل حرم شده، همين قدركه بوسيدم ديگر حالت زيارت خواندن باقى نبود. در مسجد زنانه توقف نموده، دختر خاله عيال >شيخ الرئيس< كه سه سال بود به جهت تحصيل در سامره بود و حال به عزم زيارت كعبه معظمه آمده است به كربلا، در حرم پيدا شد. قدرى صحبت نموده ازگرما آسوده گشته به حرم مشرف شديم، زيارت نموده به منزل مراجعت كرديم. ديدم عمه شاهزاده آقاسيد سعيد و تاج الملوك و خانم و عروس عمه آقا سيد سعيد ديدن ما آمده، در منزل نشسته بودند. ساعتى با هم صحبت داشته، برخاستند. قدرى كارهاى آدمهايى