131
3. مرقد هانى بن عروه:
هانى بن عروه شيخ و رهبر قبيلۀ >مراد< بود كه چون در هنگام جنگ بر اسب مىنشست چهار هزار سوار زرهپوش و هشت هزار سرباز پياده و نيز قبايل همپيمان او از كنده و غيره گرداگردش را فرا مىگرفتند كه تعداد كل آنها بالغ بر سى هزار سرباز زرهپوش مىشد 1. در تاريخ طبرى آمده است كه چون ابن زياد از وجود مسلم بن عقيل در خانه هانى مطلع شد به دنبال او فرستاد و مسلم را از او مطالبه كرد. هانى گفت: مسلم ميهمان من است و من هيچگاه او را از خانه خود بيرون نخواهم كرد. زياد گفت: آيا فكر نمىكنى كه پدرم بر پدرت حقى دارد، زيرا كه معاويه را از كشتن او باز داشت، و حال تو چنين مىگويى؟ هانى گفت: حال نيز من از تو مىخواهم كه حقى بر گردن من داشته باشى و جان كسى را كه ميهمان من است حفظ كنى و من قول مىدهم كه او را از كوفه بيرون برم. ابن زياد چون اين سخن شنيد خشمگين شد و با تازيانه بر صورت هانى نواخت و بينى او را شكست. سپس دستور داد تا هانى را به زندان اندازند.
در روايتى ديگر گويند: ابن زياد به هانى گفت: تو خوب مىدانى كه پدرم تمامى شيعيان، بجز پدرت را كشت، و تو را گرامى مىداشت و حتى در طى نامهاى به امير كوفه رعايت حال تو را توصيه كرد، حال پاداش اين كارها را چنين مىدهى و مردى را در خانه خود پناه دادهاى كه قصد دارد مرا بكشد.