72
المعجم:(العربيّة-الفارسيّة)
آخر:ديگر
آيس كريم،بوظة:بستنى
ابدّل:عوض مىكنم
ابرة(ج:إبر):آمپول
ابريق شاي:قورى
ابشر:چشم،اطاعت
اتّصالات:مخابرات،ارتباطات
اتّصالات هاتفيّة:تماسهاى تلفنى
اتّصل:تماس بگير
اتّصل:تماس مىگيرم
اتّصل ب:تماس مىگيرم با
اتّفاق:قرارداد
اتمنّى:آرزو مىكنم
اثنان،اثنين:دو
اجب عن:جواب بده به
اجلب:بياور
اجمع:جمع كن
اجنحة(جمع جناح):سوئيتها
احد:يكى از،يكى
احسن:بهتر
احضر:بياور
احمر:قرمز
اخبرهم:آنان را خبر مىكنم
اخرى:ديگر
اخضر:سبز
اخوات(مفرد:اخت):خواهران
اخوة(مفرد:أخ):برادران
اذا:اگر،هرگاه
اذكر:ذكر كن
اذكر:ذكر مىكنم
اذن:بنابراين
اذن:گوش
اذهب:مىروم
اراد:خواست
اربعاء:چهارشنبه
اربعون،أربعين:چهل
ارسل:مىفرستم
ارشاد:راهنمايى كردن
اريد أن:مىخواهم كه
اسئلة:سؤالها
اسافر:سفر مىكنم
اسأله:از او سؤال كن
اسألهم:از آنان مىپرسم
اسبوع(ج:أسابيع):هفته
استعجل:عجله كن
استعلامات:اطلاعات
استفيدوا:استفاده كنيد
استقبال:پذيرش
استلم:تحويل گرفت،دريافت كرد
استلمت:دريافت كردم
استلمت:دريافت كردى
اسرّة:تختها
اسعاف:آمبولانس
اسم الأب:نام پدر
الاسم الأوّل:نام كوچك
اسم الجدّ:نام پدربزرگ
اسم العائلة:نام خانوادگى
اسمر اللّون:گندمگون
اسهال دموي:اسهال خونى
اشارة:علامت راهنمايى و رانندگى
اشعر ب:احساس مىكنم
اشياء:چيزها
اصبر:صبر كن
اصبع(ج:أصابع):انگشت
اصلع:طاس و بىمو
اعتقال:بازداشت
اعتقلنا:بازداشت كرديم
اعتقلوه:او را بازداشت كنيد
اعرف:مىدانم،مىشناسم
اعزب(مؤنث:عزباء):مجرّد
اعطنا:به ما بده
اعطني:به من بده
اعطونا:به ما بدهيد
اعمل:كار مىكنم
افتح:باز كن
افحصك:تو را معاينه مىكنم
افندي:نارنگى
اقلاع الطائرة:پرواز هواپيما از زمين
اقول:مىگويم
اكراميّة:انعام
اكملوا:كامل كنيد