76
ابراهيم و معامله باخدا
* ابراهيم از ستاره و ماه و خورشيد گذشت، «لاٰ أُحِبُّ الْآفِلِينَ » 1 به خدا رسيد و خليل الله شد.
* از عموى بتپرست گذشت، پدر امّت شد. «مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرٰاهِيمَ » 2
* از خانه بت فرار كرد، خانه توحيد ساخت. «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْرٰاهِيمُ الْقَوٰاعِدَ» 3
* به عموى منحرفش به خاطر مدارا سلام كرد، خدا بر او سلام كرد. «سَلاٰمٌ عَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ » 4
* فرزندش را براى اجراى فرمان خداوند به قربانگاه برد، «فَلَمّٰا أَسْلَمٰا وَ تَلَّهُ لِلْجَبِينِ » 5 ميلياردها گوسفند را به ياد او قربانى مىكنند.
* در خلوتترين مكانها كعبه ساخت، «بِوٰادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ » 6 پرجمعيتترين مكانها شد.
* تا آخر عمر فرزنددار نشد، ولى آخر عمر صاحب فرزندانى شد كه آنها خود پدران انبيا شدند. «فَبَشَّرْنٰاهٰا بِإِسْحٰاقَ وَ مِنْ وَرٰاءِ إِسْحٰاقَ يَعْقُوبَ » 7
* در بيابان به تنهايى فرياد زد، «أَذِّنْ فِي النّٰاسِ بِالْحَجِّ» 8صدها ميليون لبيك گفتند.
* كودكش را تشنه گذاشت، ميلياردها انسان از آب زمزم آب خورد.
* يك هجرت كرد سر چشمه هجرتها شد. «إِنِّي مُهٰاجِرٌ إِلىٰ رَبِّي » 9
* جانش را به آتش سپرد، آتش براى او گلستان شد.