22طريق فريقين وارد شده، استناده شده است و هم به شيوۀ كلامى استدلالهايى در اثبات امامت على عليه السلام آورده شده است، به طورى كه ارتباط هر دو آيه با امامت على عليه السلام مبرهن مىشود.
به عنوان مثال در تفسير عيّاشى كه از قديمىترين تفاسير شيعه بوده و رنگ روايى دارد چندين روايت در ارتباط آيات تبليغ و اكمال دين با ولايت و رهبرى على عليه السلام نقل شده است. از جمله در يكى از اين روايات از قول ابنعباس و جابربن عبداللّٰه انصارى آمده است كه:
«خداوند به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمان داده بود كه على عليه السلام را به جانشينى خود منصوب و مردم را از ولايت او باخبر سازد، اما پيامبر صلى الله عليه و آله نگران بود كه مردم بگويند او از پسر عموى خود حمايت كرده و در نتيجه سر به طغيان گذارند؛ تا آنكه خداوند آيۀ: «يٰا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مٰا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمٰا بَلَّغْتَ رِسٰالَتَهُ وَ اللّٰهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النّٰاسِ ...» را نازل ساخت و پس از آن پيامبر صلى الله عليه و آله در روز غدير خم ولايت على عليه السلام را اعلام فرمود» 1.
مفسر بزرگ اسلام مرحوم طبرسى پس از نقل همين روايت در تفسير مجمعالبيان مىنويسد: «اين روايت را به همين شكل حاكم ابوالقاسم حسكانى در كتاب