10مىگرفت از پا درآورند، امّا نقش رهبرى را نمىتوان در به ثمر رسيدن انقلاب ناديده گرفت.
رهبر كبير انقلاب يك مجتهد عالىمقام، يك اسلام شناس آگاه از زمان بود كه توانست نيروهاى پراكنده را در مسير واحدى قرار دهد وهمه را يكصدا و همسو سازد.
رهبر كبير انقلاب مرجع بزرگوارى بود كه مردم، پيامهاى او را تكليف دينى خود مىدانستند و بدون چون و چرا به فرمان او گردن نهادند و پس از يك مدت طولانى، توانستند رهبر را از تبعيد به كشور باز گردانند و آرمان خود را كه همان حكومت اسلامى در قالب جمهوريت بود، محقق سازند.
دشمنان انقلاب و متضرّران از آن، از ديرباز، ازنقش مرجعيت و تأثير آن در ملّت آگاه بودند و از زمان صدور فتواى ميرزاى بزرگ در تحريم تنباكو اين مسأله را لمس كرده بودند، امّا تا اين حد، براى آن، قدرت ونيرو قائل نبودند، ولى اين بار با تجربهاى بسيار تلخ روبرو شده و همگان اذعان كردند كه تا مرجعيت شيعه برپاست ومردم سخن مرجع را سخن امامان و پيامبران و حكم الهى مىانگارند، نمىتوان با اين ملّت درافتاد و بر آنها مسلّط گشت.
از اين جهت به فكر افتادند كه با برپايى كنفرانسهاى «شيعهشناسى» ريشههاى قدرت را كاملاً بشناسند و نحوۀ