40رساند تا با خون خود پاسدار خون خدا باشد، او افتخار بزرگى را كسب كرد كه فرشتگان آسمان نيز به حالش غبطه مىخورند، او همراه پيشواى شهيدان بود، تا اين كه بعد از ظهر عاشورا فرا رسيد، در اين هنگامۀ بس بزرگ شير مرد اسدى - انس بن حارث - دست در سينه، در برابر آفتاب عاشورا ايستاد و سلام كرد و پس از اجازۀ پرواز و اذن عروج، آن پيرمرد را ديدند كه با رشادت تمام و با ارادۀ آهنين قد خميدۀ خويش را كه چون دال شده بود مثل الف راست كرد و دست برد عمامه را از سر برداشته دو قسمت كرد، يك قسمت را محكم به كمر بست و قسمت ديگر را به پيشانى بست تا ابروان سفيد و بلند خويش را از روى ديدگان حق بينش كنار زده باشد.
هنگامى كه امام حسين(ع) اين منظره را ديد، اشك از ديدگانش سرازير شد و فرمود خدا را شكر مىكنم كه از يارى همچون تويى برخوردارم، سپس آن پيرمرد شير دل، دل به دريا زد و با شجاعتى اعجاب انگيز، پس از آن كه هيجده نفر از لشكريان يزيد را به خاك مذلّت نشاند و راهى درك اسفل كرد، در كنار ابى عبدالله(ع) به فيض شهادت رسيد، در زيارت ناحيه مقدسه و زيارت رجبيه از او چنين نام برده مىشود: