51روزه مىگرفت و نماز مىخواند. چون چهل ساله شد خداوند عزّوجلّ به جبرئيل فرمان داد نزد او برود و فرمان آشكار كردن رسالت را به او ابلاغ كند». علامه مجلسى در بحار الانوار 277/18 پس از نقل اقوال علما مىگويد: «آنچه از اخبار معتبر و آثار مستفيض براى من روشن شده اين است كه آن حضرت قبل از بعثتش از زمانى كه خداوند در ابتداى سنش عقلش را كامل كرد نبى و مؤيد به روحالقدس بود، فرشته با وى سخن مىگفت، سخن فرشته را مىشنيد و در خواب او را مىديد. سپس بعد از چهل سالگى رسول گرديد، با فرشته روبهرو سخن مىگفت و قرآن بر وى نازل شد و مأمور به تبليغ گرديد». اجماع شيعه بر عصمت پيامبر قبل از بعثت نيز مؤيد همين نظريه است.
اينكه در برخى منابع درباره دين پيامبر آمده است: « كانَ عَلى دِينِ قومِهِ » بر دين طايفه خويش بوده، مقصود بتپرستى نيست بلكه مراد دين حضرت ابراهيم است كه در صدر اسلام هنوز پيروانى در بين قريش و بهويژه در طايفه بنىهاشم داشته و به فرموده امام صادق(ع) برخى از سنن و آداب رايج نزد عربها بقاياى دين حنيف ابراهيم(ع) بوده است. بيهقى در دلائل النبوه 37/2 و ابناثير در نهايه 148/2 تصريح كردهاند كه مراد از «دين قومه» دين حضرت ابراهيم بوده است.
در باره اينكه خداوند در آيه پنجاه و دو سورۀ شورى خطاب به پيامبر مىفرمايد:
«مَا كُنْتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَ لاَ الإِيمَانُ».
تو نمىدانستى كتاب و ايمان چيست.
علامه طباطبايى در الميزان 77/8 مىفرمايد: مقصود اين است كه دين