46در شرح الاخبار 188/1 گويد: رسم ديرين عرب بر اين بود كه اشراف و بزرگان هنگامى كه فرزندشان كمى رشد مىكرد براى تربيت و تأديب به شخصيت بزرگى از اشراف دودمان خود مىسپردند تا او را نيك ادب كند.
محمد بن ظَفَر نيز در كتاب انباء نُجباءِ الاَبناء 49/ داستانى نقل مىكند كه على(ع) در دوران كودكى هميشه در خانه پيامبر به سر مىبرد، روزى ابوطالب ناراحت شد و گفت سر سفرهاى كه على نباشد غذا نمىخورم. فاطمه بنت اسد جعفر را فرستاد خانه پيامبر على را آورد ولى كودك ناراحت بود و غذا نمىخورد و بهانه خانه رسول خدا را مىگرفت. در اين هنگام ابوطالب گفت: «به خدا سوگند او محمد را بر ما ترجيح مىدهد. وى را نزد محمد بفرست و از اين پس مانع او مشو، اميد است در آينده محمد به كمك او سران قريش را در هم كوبد».
اينكه ابناسحاق 262/1 نوشته است اين كار رسول خدا براى كمك كردن به هزينه زندگى ابوطالب بود صحيح به نظر نمىرسد، زيرا اولاً ابوطالب شش فرزند داشت و در عرف آن زمان شش فرزند زياد نبود. ثانياً ابوطالب با آنكه توانگر نبود ولى از عهده مخارج فرزندان خود برمىآمد. درِ خانه او بر روى تمامى درماندگان و بينوايان و مساكين باز بود تا آنجا كه به نوشته يعقوبى 14/2 اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
« أَبي سادَ فَقِيراً وَ ما سادَ فَقِيرٌ قَبْلَهُ »
پدرم در حالىكه تنگدست بود سرورى كرد و پيش از او هيچ تنگدستى سرورى نيافت.
ثالثاً اينگونه كمك كردن به شخص محترمى چون ابوطالب چندان خوشايند نيست. رابعاً بين پسران ابوطالب ده سال فاصله سنى بود. لذا در