12خدا وارد شده است. خداوند عمرهگزار را ميزبانى مىكند، او را در كنف حمايت خود گرفته، مسؤوليتش را به عهده مىگيرد. زائر در اين ميهمانى بر سفرۀ گستردۀ الهى نشسته و با غذاهاى آسمانى تغذيه مىشود. ميهمان، ميزبان را مىبيند و به ديدار او مىرود. خداوند كرامتها و هداياى خود را به او ارزانى مىدارد؛ بهرۀ ميهمانى خدا بهشت است.
عمره داراى اسرار و معانى باطنى است كه اولين سرّ آن، فهم است. عمرهگزار بايد بداند كه اگر مىخواهد به ديدار حق نايل شود بايد از شهوات دل بركند، از لذات منقطع شود و فقط به اندازۀ ضرورت نصيبى از دنيا برگيرد. سزاست در تمامى حركات و سكنات، خود را براى خدا خالص كند، سلوكى خالصانه در پيش گيرد، انس بيشترى با خدا گيرد، نفس خود را به مجاهدت عادت دهد.
دومين سرّ باطنى عمره، شوق است. بعد از آنكه سالك عمرهگزار معانى باطنى را فهميد، شوقى درونى براى ديدار خانۀ خدا و ديدار خدا پيدا مىكند، او قصد زيارت مىكند و بايد سخت بكوشد تا به اين رزق نايل آيد و شايستۀ ديدار حق گردد.
اگر در قلبى شوق لقاى حق پديد آيد، او اسباب لقا را فراهم مىكند؛ در اين صورت زائر تمامى شرايط و وسايل لقا را آماده كرده خود را مهيا براى ديدار بيتى مىكند كه انتسابى به معشوق او دارد، او سر از پا نمىشناسد و براى ملاقات يار لحظه شمارى مىكند.
سومين سرّ باطنى عمره، عزم است. زيارت بيت اللّٰه عزم و تصميم مىخواهد.
زائر بايد اهل و وطن را گذاشته، از شهوات و زخارف دنيا مهاجرت كند، وجهى به سمت او داشته و ارزش بيت در نظرش بزرگ آيد. عمرهگزار بداند كه عزم، امر مهم و رفيعى دارد، ديدار خانۀ دوست و تقرب به حريم يار، خطير و عظيم است. طلب عظيم، عزمى عظيم مىطلبد. بايد عمل خالص گردد و زائر درون را با اخلاص براى زيارت بيت اللّٰه مستعد كند.