36 توجيه و استدلال مىباشد. از جمله اينكه برخى از اين اسمها فراگير بوده، منطقهاى گستردهتر از بقعه وبارگاه را شامل مىشود و تعداد ديگرى از اين اسمها، بخشهاى كوچكترى از منطقه را در برمىگيرد؛ چنانكه وضعيت در هر جايى، چنين است؛ و يا اينكه محدودۀ هر يك از اين بخشها، به خودى خود نامعلوم است و بعضى، در محدودۀ برخى ديگر قرار دارد، به نحوى كه اطلاق اسم هر يك بر ديگرى، بدون هيچ تفاوت و امتيازى رواست و با واقع و نفسالامر، تفاوتى ندارد.
البته براى محقّق، در نتيجۀ كاوش و بررسى تاريخى، آشكار مىگردد كه برخى از اين واژگان، اسماند؛ در حالى كه بعضى ديگر، صفت، و در اينجا، براى تعيين يك محلّ، اسم و صفت با هم درآميختهاند.
امّا حائر و حير، هر دو در شمار آن اسمهاى فراوان قرار دارند كه از آغاز، بر اين محل اطلاق شدهاند. حتى زمانى كاربرد اسم حائر، براى نسبت دادن به اين سرزمين از كربلا هم بيشتر رواج داشته و به كسى كه منسوب به اين سرزمين بوده، «حائرى» گفته شده است.
حائر در لغت، اسم فاعل از حار يحير حيراً و به معناى سرگردانى آب، هنگامى كه در جايى جمع شود و دور خود بچرخد، و نيز به معنى سرگردانى زمين به وسيلۀ آب است، وقتى از آب پر و سرشار مىگردد. جمع حائر بنا به گفتۀ مشهور، حوران و حيران مىباشد و آن، محلّى است كه برابر تعريف لغت شناسان، ميانۀ آن گود و محكم و لبههاى آن، بلند و مرتفع است. به عبارت ديگر، محلّ پستى است به شكل حوضى گود و عميق كه اطراف آن بلند و برآمده است و آب، به هنگام بارش باران يا سرريز زمينهاى كشاورزى، در آنجا، جمع مىشود.
اين محلّ، از آن جهت حائر ناميده شده كه وقتى باد بر سطح آن مىوزد، آبهايى كه درون آن محصور شده، به حركت درمىآيند و به شكل دايرههايى از