103كرده است. وى دربارۀ اين واقعه گفته است:
«نافع» بسيار مغرور بود و به خود مىنازيد، ولى علىبنالحسين عليهما السلام شخصيتى بود كه در دين، فضيلت و برترى داشت و براى خود حضور در مجلس درس «زيد» شاگرد خود را كوچك نمىشمرد. 1
سكوتى همراه با عطش شنيدن چيزهاى تازه دربارۀ اين شخصيت فروتن، بر جان و دل دوست عبدالرحمن سايه افكند و احساس كرد كه مىخواهد باز هم دربارۀ علىبنالحسين عليهما السلام بشنود و اين بار بايد گوش خود را تيزتر مىكرد تا در رواق تاريخ، سخن تازهاى از ابن عساكر شافعى بشنود.
ابن عساكر گفت: فروتنى و شخصيت بخشى علىبنالحسين به افراد، شگفتآور است! او دخترش را به ازدواج غلامش درآورد؛ معترض او عبدالملك بن مروان بود. وقتى خبر به گوشش رسيد، با شدت و غلظت، نامهاى به علىبنالحسين نوشت و بر اين كار وى خرده گرفت.
علىبنالحسين در پاسخ نوشت:
«لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّٰهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» 2؛
بهيقين براى شما در رفتار رسول خدا صلى الله عليه و آله الگويى نيكوست.
عبدالملك، با ديدن اين پاسخ كوتاه اما كامل، حيرت زده شد و در پى عالمان و دانشمندان فرستاد تا برايش اين