33رسيد و پشت آنها را به زمين زد؟
محمدى مىگفت: آقاى موسوى دلت را خوش نكن، اگر گير اينها بيفتى، كارى نمىكنند كه بميرى، چون اينها امامزاده نمىخواهند و دوست ندارند در كشورشان امامزاده باشد فكر نكنى كه اگر با آنها درگير بشوى و بميرى تو را در بقيع دفن نموده، به عنوان امامزاده و شهيد به تو احترام مىگذارند. جعفرى گفت: نه، حاج آقا مىخواهد داستان كتك خوردن و ضربه فنى شدنش را در سالهاى قبل توضيح دهد... در همين گفتوگوها بودند كه صداى آقاى رستمى، مدير كاروان آنان را به خودشان آورد. آقايان عزيز، چند لحظه به سخنان حاج آقا كه براى همه لازم و ضرورى است گوش بدهيد.
آقاى شهيدى گفت: «بسم الله الرحمن الرحيم،
دوستان عزيز همۀ شما قبل از ظهر شاهد بوديد كه بهترين و شيرينترين لحظات عمر ما با ناراحتى و تلخى گذشت و لحظاتى را كه بعضىها چندين سال براى آن لحظهشمارى مىكردند از دست رفت و آن حالت خوش از ما گرفته شد. حالا براى اينكه باز در كنار مزار ائمۀ مظلوم بقيع(عليهم السلام) همان برخوردها پيش نيايد، لازم است به نكاتى توجه كنيد.
اول بايد توضيح بدهم كه ما با چه كسانى در اين كشور روبهرو هستيم، همانطورى كه شما عزيزان كم و بيش اطلاع داريد، ساختار سياسى و نوع حكومت در