52و خليفۀ من در بين شماست. سخن او را بشنويد و از او اطاعت كنيد. در اينجا آن جماعت در حالى كه مىخنديدند، برخاسته، خطاب به ابوطالب گفتند به تو
دستور داد كه فرمان پسرت را بشنوى و از او اطاعت كنى!» 1 مطلب فوق جريان مشهورى است كه با نقلهاى مكرّرى در كتب اهل سنّت آمده است. در يكى از اين روايات در تاريخ طبرى آمده است؛ روزى شخصى به على(ع) گفت اى امير مؤمنان، با چه ملاكى تو وارث پسر عموى خود شدى و حال آن كه عموى تو عبّاس نتوانست در مقابل تو ادّعايى كند؟ على(ع) براى آن شخص ماجراى علنى شدن دعوت پيامبر(ص) و معرّفى او را در آن روز شرح داد و سپس يادآور شد كه به اين دليل بود كه پس از مرگ رسول خدا(ص)، من وارث او شدم نه عموى من. 2با تأمّل در روايتى كه گذشت دو مطلب مهم به شرح زير فهميده مىشود
1 - خويشان رسول خدا (ص)دعوت پيامبر(ص) را به يك حادثۀ ناپايدار و گذرا بيشتر تصور كردند تا امرى پايدار و ماندنى. چه، اگر احتمال موفقيتى براى رسول