13چه با سرعت بر پيامبر(ص) دروغ بستيد (كه خود را به عنوان خليفه او معرفى كنيد) . قنفذ، پيام حضرت را به ابوبكر رساند. ابوبكر گريه طولانى كرد. عمر براى بار دوم گفت: به اين شخصى كه از بيعت با تو تخلف كرد مهلت نده (و با سرعت از او بيعت بگير ويا...) . ابوبكر به قنفذ گفت: برگرد و بگو: خليفه رسول الله تو را مىخواند تا بيعت كنى. قنفذ پيام را رساند. على(ع) صدايش را بلند كرد و گفت: سبحان الله! چيزى را ادعا مىكند كه برايش اشتباه شده است (به اشتباه خلافت پيامبر(ص) را ادعا مىكند) .
قنفذ برگشت و پيام حضرت را رساند. پس ابوبكر، گريه طولانى كرد. آنگاه عمر برخاست و همراه او، جماعتى حركت كردند تا به در خانه فاطمه(س) رسيدند و در زدند. هنگامىكه حضرت زهرا(س) صداى جماعت را شنيد، با صداى بلند فرياد زد: اى پدر يا رسول الله! ببين بعد از تو، از پسر خطاب و پسر ابىقحافه چهها رسيد. هنگامىكه جميعت، فرياد حضرت زهرا(س) و گريه او را شنيدند، بازگشتند، ولى عُمر باقى ماند و گروه ديگرى هم با او ماندند (اينجا ابن قتيبه مطلب را سربسته و مختصر بيان كرده است، ولى در متون شيعه، بقيه قضايا آمده است) و على(ع) را بيرون كشيدند و او را پيش ابوبكر بردند و گفتند: بيعت كن، گفت: اگر نكنم چى؟ گفتند: به خدا قسم