49كرده و تقليدى كُوركورانه از آنها داشت و حال آنكه ابن تيميه و شاگردش تقليد را حرام مىدانستند. 1
سيد محسن امين مىگويد: «همين گفتار امير محمدبن اسماعيل دلالت دارد كه او از سخنانى كه به نفع وهابيت گفته بود، برگشته است و شايد رجوع او بعد از تأليف رسالۀ «تطهير الاعتقاد عن ادران الالحاد» بوده است؛ چرا كه آن رساله در مفسدهانگيزى كمتر از نوشتههاى ديگر ابن عبدالوهاب نيست.» 2
2. شيخ سليمان بن عبدالوهاب؛ برادر محمدبن عبدالوهاب، در كتاب الصواعق الالهيه مىنويسد:
«پس همانا امروز مردم به كسى مبتلا شدهاند كه گفتار خود را منتسب به كتاب و سنّت مىداند و گمان مىكند كه از علوم كتاب و سنّت بهرهبردارى مىكند. او در برداشتهاى غلط از كتاب و سنت، اهميتى نمىدهد كه كسى با او مخالفت كند. هنگامى كه از او درخواست مىشود كه كلامش را بر اهل علم عرضه بدارد، ابا مىكند و زير بار نمىرود؛ بلكه مردم را مجبور مىكند تا به صراحت گفتارش يا به مفهوم آن عمل نمايند. هر كس كه با او به مخالفت برخيزد، تكفيرش مىكند. اين روش و مرام او است. وى شخصيتى است كه حتى يك ويژگى از