82تبليغ مىكرد كه: (لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ، لاٰ يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً، لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ) آيا محمد نبود؟.
ابوقرّه عرض كرد: چرا، او بود.
امام فرمود: چطور ممكن است كسى خود را به جهانيان چنين معرفى كند كه از طرف خداوند آمده، تا بشر را به امر خداوند به سوى او دعوت نمايد و دربارۀ خداى تعالى بگويد: «چشمها او را نمىبينند و علم بشر به او احاطه نمىيابد و چيزى مثل او وجود ندارد»، آن گاه همين شخص بگويد: «من خدا را به چشم خود ديدهام و به علم خود به وى احاطه يافتهام و او را در صورت، مثل بشر ديدم»؟!
آيا شرم نمىكنيد؟ زنادقه هم نتوانستند به خداوند چنين نسبتهاى ناروايى بدهند و بگويند: از طرف خداوند آمده، ولى حرفهايى بزنند كه