50
حاجى، تو چرا؟
گفت: خيلى نگرانم حاجى!
گفتم: از چه؟ حادثهاى پيش آمده؟
گفت: نه، از اينكه خداى نكرده نتوانم از عهدهاش برآيم. مسئوليتش سنگين است. تنها اين نيست كه يك كلمۀ «حاجى» به اسم آدم اضافه شود. هزار و يك جور توقع و انتظار است. تا آدم كمترين خطايى كند، مىگويند: «حاجى، تو چرا؟ تو كه كعبه را بوسيدهاى. تو كه...»
گفتم: درست است كه تكليف انسان را سختتر مىكند، ولى يك «توفيق جبرى» براى خوب شدن و پاك ماندن است. همينكه به خاطر ملاحظه مردم هم، آدم خودش را كنترل كند، خوب است.
گفت: در ايران، مردم ما به حاجى به چشم