16
غار حرا
عدهاى در كاروان، تصميم گرفته بودند به «غار حرا» بروند. اعلام كرده بودند هر كه مايل است، سر ساعت 3 بعد از نيمه شب، جلوى هتل باشد.
گفت: دلم مىخواهد بروم، اما مىگويند راهش خيلى سخت است.
گفتم: آنطورها هم كه گفتهاند، نيست. ولى بالاخره يك كوهنوردى است.
گفت: مگر تو قبلاً رفتهاى؟
گفتم: آرى، دوبار. ولى واقعاً لذت دارد.
گفت: چه لذتى؟ جز خستگى راه و تماشاى يك كوه و غار چه چيزى دارد؟
گفتم: وقتى عشق باشد، راههاى طولانى براى انسان كوتاه مىشود و كارهاى سخت، آسان