41از مجموع اين تعاريف استفاده مىشود كه آنچه از «ند» متبادر است، معناى مثل و مانند است و گاهى نيز در معناى ضد، استعمال مىشود. از برخى از اقوال؛ مانند پنج قول اوّل، استفاده مىشود كه ند به معناى مثل است، ولى يك قيد اضافى دارد و آن عبارت از مثلى است كه با مثل خود نزاع و كشمكش دارد و در امور او مداخله مىكند. اين نكته از كلام «صحيفۀ سجاديه» نيز استفاده مىشود. از كلام «مفردات راغب» استفاده مىشود كه «ندّ» عبارت است از مشابهت در جوهر و ذات، نه عوارض ديگر.
نتيجه اينكه اگر «ندّ» به معناى مثل باشد كه مورد اتفاق همگان است مطلب ما ثابت مىشود؛ يعنى بتپرستان بتها را همتا و مثل خدا مىدانستند و خداوند آنها را از اين كار نهى كرده است؛ اما اگر قيد اضافه را لحاظ كنيم و بگوييم: «ندّ» عبارت است از مثلى كه با مثل خود در ستيز و نزاع است، اين دلالت بهترى بر مطلب دارد؛ زيرا مىفهماند كه به عقيدۀ بتپرستان، بتها نه تنها استقلال دارند و در عرض خدا هستند؛ بلكه مىتوانند در امور خداوند نيز مداخله كنند و برخلاف ارادۀ خدا، در جهان دخل و تصرف كنند.
فخر رازى نيز از واژۀ «ند» استفاده كرده است كه بتها - به عقيدۀ بتپرستان - در عرض خدا بودهاند؛ بلكه در حدى كه توان منازعه نيز دارند. در ذيل آيۀ: «فَلاٰ تَجْعَلُوا لِلّٰهِ أَنْدٰاداً» مىگويد :
«ما النّد؟ الجواب : انه المثل المنازع و ناددت الرجل نافرته من ندّ ندودا إذا نفر كأن ّ كل واحد من الندّين ينادّ صاحبه اى نافره و يعانده ، فان قيل انّهم لم يقولوا: إن ّ الأصنام تنازع الله