32در تقسيم تفسير چنانكه به زودى بيان خواهم كرد بايد، عامل منهج و مصدر تفسيركننده، از صبغه فكرى مفسّر جدا نمود. همچنين لازم است شيوه ارائه تفسير از گرايش فكرى حاكم بر تفسير تفكيك شود، چگونه مىتوان تفسير موضوعى كه شيوه و قالب ارائه تفسير و در حقيقت يك امر اجرايى در تفسير است، با تفسير روايى كه حاكى از مفسر بودن روايات است، قسيم يكديگر دانست؟ و يا تفسير فلسفى و تفسير رمزى را قسيم تفسير به رأى دانست؟ زيرا ممكن است تفسير فلسفى و يا تفسير رمزى خود از اقسام تفسير به رأى باشند، نه قسيم آن.
آرى تقسيم تفسير به تفسير به مأثور و اجتهادى كه استاد معرفت پسنديدهاند، سخن درستى است، ليكن كلام بدينجا تمام نمىشود، و مىبايست در نوع گرايشها و اسلوبها نيز سخن گفت، اما تقسيم تفسير به تفسير مأثور، و تفسير به رأى (جايز و غير جايز) آنگونه كه دكتر ذهبى انجام داده است، به نظر مىرسد، خالى از خدشه نباشد، چرا كه همه تفاسير غيرمأثور، تفسير به رأى نيست، و همه تفاسير مأثور، تفسير معتبر و جايز نيست؛ چرا كه بين اينها عموم و خصوص من وجه است.
مطلب سوم: عوامل تقسيم تفسير
با توجه به آنچه گفته شد به نظر مىرسد، عوامل تنويع و تقسيم تفسير را بايد به شكل ديگرى مطرح نمود. طرحى كه با اصول منطقى تقسيم نيز سازگار باشد و بتوان بر اساس آن هر تفسيرى را در جايگاه واقعى خود قرار داد، اين عوامل عبارتند از: «منهج»، «اتجاه»، و «اسلوب».