92و قبايل عرب و ذوق و شوق آنها به تصرّف و غارت، به مُهر اسلام ممهور شود. اين، تاريخ حيات مسلمانى است و نه هرگز سيرۀ محمّد صلى الله عليه و آله ؛ سيره و تاريخى است كه از شرايط پرآشوب تاريخ اقوام و ملل مسلمان، نشأت گرفته است!
به اسناد تاريخى باز مىگرديم:
پيامبر صلى الله عليه و آله و مسلمانان چون از مدينه خارج شدند، نمىدانستند كه قريش با لشكرى گران به نابودى آنها و تصرّف ديارشان همّت گمارده و براى تار و مار كردن آنها مكّه را پشت سر گذاشته است.
سند شمارۀ 4 :
«گويند: پيامبر همچنان به راه ادامه مىداد و چون به نزديكى بدر رسيد، از آمدن قريش آگاه شد و ياران را از آمدن قريش آگاه كرد. با مردم مشورت فرمود و آراى ايشان را پرسيد.»
«و مضى رسول اللّٰه - صلّىاللّٰه عليه [ وآله ] وسلّم - حتى إذا كان دُوَينَ بدر، أتاه الخبر بمسير قُرَيش، فأخبر، رسول اللّٰه - صلّىاللّٰه عليه [ وآله ] وسلّم - بمسيرهم و استشار الناس». 1موسى بن عقبه در «مغازى» به نقل از بيهقى در «دلائلالنّبوّه» مىنويسد:
«پيامبر به راه افتاد و خبرى از كاروان و قريش نداشت... پيامبر به ياران خود فرمود در اين كار و در بارۀ مسيرى كه بايد طى كنيم، آراء خود را بگوييد.» 2بيهقى در همان مأخذ، ص266 مىنويسد:
«پيامبر همچنان به راه خود ادامه مىداد؛ تا اينكه در وادى ذفار فرود آمد و خبر حركت قريش براى دفاع از كاروان، به اطّلاع آن حضرت رسيد. پيامبر از