31ياد شد تا پس از چندين قرن، يعنى در آستانۀ قرن هشتم، احمد بن تيميه در شام مطالبى را در مسائل مختلف اسلامى؛ در اصول عقايد و فروع احكام، كه بر خلاف مسلّمات اسلام و مخالف با فتاواى علما و پيشوايان و در بعضى از مسائل موافق با نظريات خوارج بود، عنوان كرد و از طريق سخنرانىها و نوشتههايش به تبليغ و ترويج آراء خود پرداخت و در اين راه تلاش فراوان نمود.
علما و دانشمندان از شام و مصر و بغداد در مخالفت با نظريات او به ميدان آمدند و از راه تأليف و مناظره، به نقد عقايد او پرداختند و بر انحراف و ارتداد او فتوا صادر كردند.
ابن تيميه پس از چند بار زندانى شدن در مصر و شام، سرانجام در سال 728 ه .ق. در زندان دمشق از دنيا رفت.
نوآورىها و ابراز مطالب عوام پسندانۀ او موجب گرديد كه علىرغم مخالفت علما و متكلّمان، گروهى هم از نظريات وى استقبال نمايند و به افكار او گرايش پيدا كنند و در اين گرايشها، افزون بر تلاش و تبليغ او، زندانى شدن و مظلومنمايىاش نيز نقش مؤثر و تأثير بسزايى داشت و همچنين حمايت جدّى شاگرد صميمى و هم عقيدهاش«ابن قيّم»، كه در كتابها و تأليفات خود آراء و نظريات استادش را تبيين و نشر نمود، در پيشرفت افكار«ابن تيميه»نقش اساسى ايفا كرد.
با اين حال، همانگونه كه پيشتر اشاره كرديم، مخالفت علما و فقهاى مذاهب سه گانۀ«شافعى، حنفى و مالكى»با عقايد ابن تيميه، موجب گرديد كه در مدت كوتاهى، فتاواى او متروك و تأليفاتش همانند تأليفات ابى قيّم از صحنه خارج شود و در انزوا قرار بگيرد.
وضع به همين منوال بود تا اينكه در قرن يازدهم، در نجد حجاز فردى به نام محمّد بن عبدالوهاب پا به عرصۀ حيات گذاشت و پس از چهار قرن بارديگر به تبليغ و ترويج عقايد ابن تيميه پرداخت و به عللى كه اشاره خواهيم كرد، او توانست اين فتاوا را به مرحلۀ اجرا در آورد و آنچه در لابلاى تأليفات ابن تيميه و ابن قيّم بود، در صحنۀ عمل پياده كند.
چون دربارۀ شرح حال و نقد عقايد و آراء ابن تيميه و دو شاگرد و همفكرش؛ ابن