69خود«افتراق العرب»گويد:بلاد عرب در اين جزيرهاى كه عربها در آن فرود آمدند و زاد و ولد كردند،چنانكه در اشعار و اخبارشان آمده است،به پنج قسمت شد:تهامه،حجاز،نجد، عروض،و يمن.زيرا كوه سراة كه بزرگترين كوه عرب است از قعر يمن آغاز مىشود تا به حدود بادية الشام مىرسد.عربها اين كوه را حجاز مىگويند،زيرا،حاجز است ميان غور( گودى)كه تهامه است و نجد( بلندى). 1
قزوينى گويد:حجاز حاجز بين يمن و شام است.و خليل به روايت بكرى گويد: 2حجاز را حجاز گويند زيرا فاصله است ميان غور و شام و ميان تهامه و نجد.روشن است كه واژۀ «غور»در اين عبارت نابجاست و بايد به جاى آن«يمن»باشد.پس حجاز حاجز است ميان يمن و شام.اگر اين تفسير درست باشد.پس اصطلاح حجاز،جنبۀ ادارى دارد و ارتباط آن با جغرافيا ضعيف است و ما نمىتوانيم بطور قطع آن را بپذيريم مگر زمانى كه معلومات ما در باب ادارۀ يمن قديم،كامل شود.
ابن كلبى-به نقل ابن فقيه و ياقوت از او-مىگويد:حجاز حاجز ميان تهامه و عروض و يمن است 3و اين تعريفى عجيب است.
زبير بن بكّار از عموى خود روايت مىكند 4كه معناى حجاز و جلس يكى است. 5بكرى نيز از منبعى كه نامش را نمىبرد،روايت مىكند كه معناى حجاز و جلس يكى است.ولى اين قول كه«كسى آن را روايت نكرده است»ممكن است جنبۀ قديمى ادارى داشته باشد؛يعنى مربوط به زمانى باشد كه حجاز و ارتفاعات نجد تحت فرمان يك فرمانروا بودهاند و يك واحد ادارى به شمار مىآمدهاند،شايد هم منعكس كنندۀ اوضاع ادارى بعد از اسلام باشد و در هر حال بار معنى جغرافيايى ندارد. 6اما تعريف زبير بن بكّار در كتاب«نسب قريش» 7به روايت از سليمان بن عياش و تعريف بكرى 8و تعريف اصمعى به روايت ابن فقيه و ياقوت 9كه