32سوار شدن حجاج و نگهبانان بر روى كشتى ياد شده را صادر كردند.
اينجانب به بازديد از قسمت درجه سه كشتى پرداختم كه متأسفانه آن را كوچكتر از نياز مسافران يافتم از اين رو اين قسمت بسيار شلوغ و محل حيوانات بسيار تنگ و كثيف بود؛زيرا طول آن پانزده متر از عرض كشتى را اشغال كرده و ارتفاع آن دو متر بود،كه در هر سمت آن تنها دو دريچه به قطر بيست سانتيمتر قرار داشت.در اين محل چهل حيوان شامل اسب و قاطر آنچنان نزديك به هم قرار داده شده بودند كه سربازان جهت دادن علوفه به آنان مىبايست از زير آنان عبور نمايند.با آن كه به دستور ما بادبزنهاى دريايى براى آنان قرار داده شده بود و حيوانات در حال استراحت به سر مىبردند ليكن به علت شدت گرما و تنگى جا از بدن حيوانات عرق زيادى سرازير بود.
اين وضعيت ناهنجار و گرماى فوق العادۀ آن محيط،موجب گرديده بود كه آنان ضعيف شوند و توان و رمق خود را از دست بدهند.
در سوئز،از هر حاجى مبلغ 32 مليم،عوارض قرنطينه دريافت گرديد،كه دريافت آن وقت زيادى از مسافران را تلف كرد،در صورتى كه دولت اين عوارض را به همراه عوارض خروج،يكباره دريافت مىكرد،موجب آسايش بيشتر حجاج و صرفهجويى در وقت آنان مىگرديد.
در ساعت 9/5 زوالى روز پنجشنبه،كشتى از لنگرگاه خود به سوى جدّه خارج گرديد «بسم اللّه مجريها و مرسها»،و در ساعت 2 زوالى بامداد روز 19 ذى القعده(10 مارس) به جدّه وارد شديم.بنابراين مسير سوئز تا جدّه را كه 646 مايل بود،در شصت و شش ساعت طى نموديم.
پس از حركت از سوئز،دريا تا شب روز بعد آرام بود،ليكن پس از آن باد شديدى وزيدن گرفت كه در نتيجه آن دريا متلاطم شده و اين وضعيّت تا جدّه ادامه داشت.شش ساعت پيش از رسيدن به جده و در كنار ساحل شرقى درياى سرخ از برابر رابغ گذشتيم.در اين منطقه،مسافران پس از غسل و حلق[تراشيدن سر]و گرفتن ناخن،لباس احرام به تن كرده و صداى خود را به تلبيه بلند نمودند:«لبّيك اللّهمّ لبّيك،لبّيك لا شريك لك لبّيك، إنّ الحمد و النّعمة لك و الملك لا شريك لك».