20پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ، بارها پيش از وفات خود، از جمله در «غدير خم» او را به جانشنيى خود تعيين كرد و فرمان خدا را در اين مورد اجرا نمود. امّا عدّهاى كه رياست طلب بودند، پس از درگذشت پيامبر، نگذاشتند او به قدرت برسد و جانشين رسول خدا صلى الله عليه و آله شود. او را كنار زدند و كس ديگرى را به قدرت رساندند. آن حضرت هم براى حفظ وحدت مسلمين، بر سر حكومت با آنان درگير نشد. مدّت 25 سال، او را از صحنۀ ادارۀ جامعه حذف كردند. البته ضرر آن به جامعهاى مىرسيد كه از رهبرى پيشوايى همچون اميرالمؤمنين عليه السلام محروم مىشد.
سرانجام، در سال 35 هجرى، پس از كشته شدن خليفۀ سوم (عثمان) مردم به او روى آوردند و با او بيعت كردند و على عليه السلام حاكم مسلمانان شد و تصميم گرفت در كشوردارى و حكومت به شيوۀ عدالت و طبق قرآن و روش پيامبر عمل كند و با انحرافات مبارزه كند. اين روش براى بعضى غير قابل تحمّل بود. بعضى از كسانى كه كينۀ او را در دل داشتند، مثل طلحه، زبير، معاويه، عمروعاص و ديگران، با بهانههاى مختلف دست به آشوب زدند و در بصره و جاهاى ديگر ايجاد ناامنى كردند و به قصد برهم زدن حكومت امام، نيروهاى مخالف و مسألهدار را گردآورى كردند و بصره محلّ فتنهگرى آنان شد.
اين بود كه امام على عليه السلام براى فرو نشاندن آن فتنهها و سركوبى دشمنان حق، به كوفه رفت. كوفه از مدينه فاصلۀ زيادى داشت و در سرزمين عراق بود. امّا چون امكانات و