65واقعى كشانيد و او را تبديل به يكى از اولياى خدا كرد.
فضيل عياض كه مردى راهزن، دزد و مجرم بود، با پند و اندرز به مقام والاى انسانيت و اوج عرفان عملى رسيد.
سديدالدين حمصى، نخود فروشى از اهل رى بود كه در اثر گوش شنوا داشتن در سن پنجاه سالگى به مدرسۀ علوم اسلامى رفت و تبديل به عالمى فرهيخته، و فقيهى بزرگ، و نويسندهاى توانا گرديد.
و بالاخره سكاكى كه چاقوسازى بىسواد، غريب و ناشناخته بود، به اديبى بزرگ، و لغتشناسى كمنظير تبديل شد.
«پندپذيرى»، كافر را مسلمان، مشرك را مؤمن، بىخبر را آگاه، جاهل را عالم، متوقف را متحرك، مجرم را توبه كار و بىهنر را هنرمند مىنمايد.
حضرت جواد الائمه(ع) در روايتى بسيار مهم مىفرمايد:
«المُؤْمِنُ يَحْتاجُ إلى تَوْفِيقٍ مِنَ اللهِ، وَواعِظٍ مِن نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ»؛ 1
«مؤمن به توفيقى از جانب خدا، و پند دهندهاى از درونش، و پذيرش پند و نصيحت از كسى كه او را پند مىدهد، نيازمند است».