54و عَمّار مىگفت: پناه مىبرم بر خدا از فتنهها. 1
آقشهرى در روضۀ خود گويد: جبرئيل نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت: اى محمد، خداوند به تو امر مىكند كه براى او خانهاى بسازى و بنيان آن را با گِل و سنگ بر آورى. پرسيد: اى جبرئيل چقدر ديوارهايش را بالا برم؟ گفت: 7 ذراع. وگويندكه گفت: 5 ذراع. چون بنارا آغاز كرد، فرمود: سنگ آوردند. سنگى بر داشت و به دست خود نصب كرد. اصحاب را هم فرمود تا هريك سنگى نهادند. از كسانىكه در بناى مسجد شركت داشتند، يكى طَلقبن علىبن طَلق بن عمرو از مردم يمامه بود در نَجْد، از بنى حَنيفه. ومىگويد: نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله رفتم، او مسجدش را بنا مىكرد ومسلمانان با اوكار مىكردند.
من مسؤول به عمل آوردن گل بودم. بيل را گرفته بودم و آن را زيرورو مىكردم و رسول خدا صلى الله عليه و آله به من نگاه مىكرد و مىگفت: اين مرد حنفى گِلكار است. گلرا به او نزديك كنيد كه اينكار را بهتر از ديگران مىداند. 2
گشتن قبله به سوى كعبۀ مشرّفه:
مسجد شريف نبوى، به همان وضعى كه آن را پيامبر صلى الله عليه و آله و اصحاب بزرگوارش بنا كرده بود، به همان حال بود، تا سال دوم هجرى، دقيقاً روز سه شنبه 15 شعبان سال دوم هجرى / 11 ژانويۀ سال 624 م. در اين روز قبله از بيت المقدس به سوى كعبۀ مشرفه در مكه مكرمه تحّول يافت.
شانزدهم يا هفدهم ماه، قبله بيت المقدس بود. پيامبر صلى الله عليه و آله دوست داشت كه قبله به سوى كعبه تحوّل يابد. پس اين آيه نازل شد: قَدْ نَرىٰ تَقَلُّبَ