37
هشتم: راهش را بگشاييد كه او مأمور است
پنجمين روز ورود، روز جمعه 16 ربيعالأول سال اول هجرى/ 28 سپتامبر سال 622 م. به فرمانى كه از خدا به او رسيده بود، سوار شد، ابوبكر بر ترك او نشسته بود و از قبا به سوى مدينه در حركت آمد.
چون به ميان بنى سالم رسيد وقت نماز جمعه بود، در مسجدى كه در بطن وادى بود با مردم نماز به جاى آورد. پس از نماز جمعه وارد «يثرب» شد و از اين زمان «يثرب» «مدينه» يا «مدينۀ منوره» نام گرفت.
اين روز از روزهاى درخشان تاريخ بود، خانهها و راهها از آواز حمد و تهليل مىلرزيد و مردم از روى شادمانى و بهجت، آمدنش را به شهر خود مىستودند و مىخواندند:
طَلَع البدرُ علينا
«ماه تمام از سر كوه و داع بر ما طالع شد، تا آنگاه كه خوانندهاى خدا را مىخواند. شكر بر ما واجب شد. اى آنكه بر ما مبعوث شدهاى با فرمانى مطاع آمدهاى. آمدى و مدينه را قرين شرف كردى، خوش آمدى اى بهترين داعى و پيامبر.»
مردم از پى رسول اللّٰه صلى الله عليه و آله در حركت آمدند. برخى پياده و برخى سواره و براى گرفتن زمام ناقهاش هجوم مىآوردند و هر كس مىخواست او را در