54بىخبر بودند و نيز به جهت فيوضات و بركاتى بود كه از وجود مباركش مىديد.
ابنعساكر از «جلهمة بن عرفطه» نقل كرده كه گفت:
«به مكّه آمدم، مردم اين شهر را در قحطى و خشكسالى ديدم. قريش به ابوطالب كه نوجوانى را همراه داشت و چون خورشيد مىدرخشيد، گفتند چه كنيم؟ ابوطالب دست آن نوجوان را گرفت و نزديك كعبه برد و پشت او را به ديوار خانه چسبانيد و با انگشت آن نوجوان استغاثه كرد، در آسمان ابرى نبود امّا از اينسو و آنسو ابرها آمدند و غرش آسمان بلند شد و بارانى باريد كه وادى مكّه منفجر مىشد و شهر و بيابان سيراب شدند.»
ابوطالب در شعرى به اين مطلب اشاره دارد:
وابيضّ يستسقي الغمام بوجهه
ثمال اليتامى عصمة للأرامل
«آن سفيدرو كه به بركت سيمايش از ابرها باران خيزد، آنكه تكيهگاه يتيمان و حامى بيوهزنان است!»
اوست محمّد صلى الله عليه و آله كه در آغاز خلقت امتياز همۀ خوبىهاى بشريّت را به دست آورد و با انديشۀ درست و ديدگاه حقش به مدارج عالى رسيد و بهرۀ وافرى از هوشمندى و استقلال انديشه و حكمت و آرمانخواهى به دست آورد و با سكوت معنىدارش بر ژرفنگرى و تفكّر عميق و حقجويى، يارى جست و با خِرَد سرشار و فطرت شفّاف دفتر حيات و شؤون انسانها و احوال جامعه را مطالعه كرد و از آنچه خرافه و ناهنجار است رخ برتافت، آنگاه با بصيرت كامل با مردم معاشرت كرد و هر گاه خير و خوبى ديد، در آن شركت نمود وگرنه راه عزلت برگزيده بود؛ او از مسكرات و ذبيحۀ حرام و پرستش بتها در اعياد و جشنها نفرت داشت و از آغاز رشد از خدايان باطل رخ برتافت و چيزى را ناپسندتر از پرستش بتها ندانست و سوگند به لات و عزّى را تحمل نكرد.
جاى ترديد نيست كه خداوند از هر انحرافى مصونش داشت و اگر وسوسۀ نفس خواست تا به كالاى دنيايش بكشاند و يا به پارهاى تقليدهاى ناروا فراخواند، عنايت ربّانى مانع و حايل شد.