13خديجه عليها السلام بودند. 1 سپس چند نفر ديگر نيز اسلام را پذيرفتند. پيامبر با اين عده كم تا سه سال مخفيانه در درههاى مكه عبادت مىكرد و نماز به جا مىآورد. 2حمزة بن عبدالمطلب ، عموى پيامبر در سال دوم بعثت ايمان آورد و به جانبدارى از ايشان همت گماشت. 3 سه سال پس از بعثت، پيامبر مأمور شد كه آشكارا به تبليغ دين اسلام بپردازد. آيات زير در اين زمينه نازل شد:
وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ . (شعراء: 214)
خويشاوندان نزديك خود را انذار كن.
فَاصْدَعْ بِمٰا تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ . (حجر: 94)
آنچه را مأموريت دارى، آشكارا بيان كن و از مشركان روى گردان.
وَ قُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ . (حجر: 89)
بگو: من انذار كننده آشكارم.
وقتى پيامبر دعوت خود را آشكار كرد، با مخالفت شديد اشراف مكه روبهرو شد. فقط گروههايى از طبقههاى محروم بودند كه كم كم به دعوت پيامبر پاسخ مثبت دادند. ابوطالب، عموى پيامبر در اين ميان نقش مهم و اساسى داشت و با تمام نيرو و نفوذ اجتماعى خويش، از برادرزادهاش حمايت مىكرد. به همين دليل، قريش نمىتوانستند متعرض پيامبر شوند و در نتيجه، آزار و ستم خود را متوجه پيروان ضعيف و بىپناه ايشان مىكردند. محمد صلى الله عليه و آله براى اينكه پيروان بىياور خود را از زير شكنجه قريش آزاد كند، به آنان اجازه داد كه به حبشه مهاجرت كنند و در پناه نجاشى ، پادشاه آن كشور كه مردى عادل بود، زندگى را ازسر بگيرند. به گفته برخى تاريخنگاران، نزديك به هشتاد نفر از مسلمانان در ماه رجب سال پنجم پس از بعثت، به حبشه مهاجرت كردند. 4
در اواخر سال ششم، كافران قريش با همپيمان بستند كه با خانواده بنىهاشم و بنىعبدالمطلب قطع رابطه كنند و از ازدواج و خريد و فروش با آنها خوددارى ورزند. آنان اين پيماننامه را بر صحيفهاى نوشتند و در خانه كعبه آويختند. ماه اول سال هفتم پس از بعثت، بنىهاشم و بنىعبدالمطلب به