98است. چرا كه مُحرم شدن، تعهّد است و پيمان بستن. و چه لذّت و افتخار و عزّتى بالاتر از پيمان بستن و وفادار ماندن به آن (آن هم پيمان با خدا)، و در عين حال چه حقارتى پستتر از پيمانشكنى و بىوفايى. محرّمات در طول زندگى فقط معصيتها هستند. امّا در اينجا، ارتكاب محرّمات، نه تنها معصيت كه «قطع ارتباط» و «پيمانشكنى» است. و پيمانشكنىِ آگاهانه و عمدى، موجب قطع اتّصال و ارتباط است. ارتكابِ محرّمات، نه تنها به بطلان حجّ، كه گويى، به بطلان زندگى مىانجامد. دورۀ احرام و ترك محرّمات، به انسان ثابت مىكند كه مىتواند، خطا نكند، مىتواند متّقى باشد و مىتواند نگويد كه بشر «جايزالخطا» است. تعبير عجيبى است. «جايزالخطا» يعنى اجازه دارد كه خطا كند، 1 يعنى «مجاز» به «خطا» كردن. معلوم نيست كه اين اجازه را چه كسى به او داده است. شايد بهتر باشد انسان را «مختارالخطا» ناميد تا «جايزالخطا».
ترك محرّمات، جواز ورود انسان به درياى بىكران امّت اسلامى و پيوستن به بندگان خالص خدا و رهايى از اغواى ابليس است. جلوهاى است از ترك دنيا، و اثبات اين كه انسان به انجام آن قادر است. ترك محرّمات ايجاد فضاى مناسبى براى زندگى با ويژگيهايى خاصّ است. محرّمات عبارتاند از:
1. بر مردان؛ پوشاندن سر،
2. بر زنان؛ پوشاندن صورت،