81اگر در خيال هم حسين را آغشته به خون مىديدى كه از تشنگى، كنار فرات جان داد، بر صورت خويش سيلى مىزدى و اشك از ديدگان بر چهره جارى مىكردى، اى فاطمه! اى دختر نيكى! برخيز و ندبه كن، كه ستارههاى آسمان، بر دشتو هامون افتاده است... .
آنگاه، ياد از قبرهايى مىكند كه از اين دودمان، در سرزمين كوفه، مدينه، مكه، فخّ، جوزجان، بغداد، طوس، كربلا... قرار دارد و از شهدايى چون شهيد فخّ، يحيى بن زيد، ابراهيم بن عبدالله، موسى بن جعفر و شهداى كربلا... ياد مىكند... . 1
نقل شده است كه وقتى دعبل، در شمارش اين زمينهاى نورانى و مرقدهاى پاك، به آن جانِ مطهر و ارزشمندى كه در بغداد مدفون است رسيد (يعنى امامكاظم(ع)) حضرترضا(ع) فرمود كه اين را هم اضافه كند: «وقبرٌ بطوسٍ يا لها من مصيبةٍ»، كه يادى بود از قبرى مصيبتبار و اندوهآور كه در خاكِ «طوس» است.
دعبل پرسيد: اين قبر، قبر كيست كه در طوس است؟
امام(ع) فرمود: قبر من است. روزها و شبهايى چند نمىگذرد، مگر اين كه طوس، محلّ رفت و آمد شيعيان و زائران من مىگردد. هركس مرا در غربتم در سرزمين طوس زيارت كند، با من خواهد بود و گناهش در قيامت بخشوده خواهد شد. آنگاه امام(ع) برخاست و «صله» و هديههايى بهعنوانِ تقدير، به دعبل عطا كرد. 2
دعبل، با اين قصيدۀ خويش كه دفاعى جانانه و استوار از خطّ اهلبيت، بود، حق را زنده كرد و دشمنان حق را كوبيد و حتى مأمون را به شدت به خشم آورد و على بن موسىالرضا(ع) را خشنود ساخت.
مىبينيم كه شاعر آگاه و بلند انديشهاى چون دعبل، با آن موقعيت ادبى و شعر استوارش، در احياى «شهداى آلمحمد» چگونه از جان مايه مىگذارد و يكايك قبور