55كنار مزار اولياى خدا بيشتر و شديدتر است.
پس، زيارت، بايد بازدارندۀ از گناه باشد. چرا كه در «زيارتگاه»، به اداى احترامِ امامى مىايستيم كه عظمت و قداستش را مديون بندگى خداست. مگر مىشود كسى مدّعى عشق و محبت دوستان خدا باشد، ولى راه و روشى و عمل و زندگىاى، بر خلاف رضا و خواستِآنان داشته باشد؟
ويژگى زيارت، رنگ الهى داشتن آن است.
چهبسا كه به ديدار كسانى برويم، ولى به ياد خدا نيفتيم.
چه بسيار جاهاى ديدنى و اماكن باستانى و آثار هنرى و موزهها و بناها كه ديدارش يادآور خداوند نيست، چون جلوۀ الهى در آنها نيست.
اما زيارت معصومين و مزار ائمه و قبور اولياى خدا و امامزادگان، جدا از ياد خدا و منفصل از معنويت و روحانيت نيست. به همين جهت است كه آرامش روحى و صفاى باطن مىآورد.
مزارها، جلوههاى ربوبى دارند و «صبغة الله» در آنها مشهود است.
زيرا «آن» كه به ديدارش آمدهايم، با «او» پيوند داشته است. در زيارتنامهها، از معصومين: با عنوانِ عبدالله، حبيبالله، صفىالله، ولىّالله، خليلالله، بابالله، حجةالله و... ياد مىكنيم.
زائر هم، از اين رهگذر، غنچۀ فطرتش را مىشكوفاند و با ياد خدا و توجه به معبود، دل را صفا مىبخشد. احساس كشش به سوى مبدأ مىكند، پاك و زلال مىشود و از گناه، دور مىگردد. و دورى از گناه، يعنى نزديكى به خدا. زائر اگر بخواهد بهرۀ تربيتى ببرد، بايد حرمها را جلوهگاه الهى ببيند و زيارتش را گامى براى الهى شدن بشناسد.
تقرب به خدا
والاترين هدف خلقت، الهى شدن انسان و قرب به خداوند است.
منظور، نزديك شدن مكانى نيست، كه خدا مكان ندارد، بلكه يافتن صفات الهى و